فن فیکشن: (اونچه مین) (عاشقانه-پلیسی-جنایی) روزی که با هم اشنا شدیم قسمت 8

و سوار ماشین شدن و رفتن به یه پارک خیلی بزرگ و سرسبز تا پیاده روی کنن وقتی پیاده شدن تا راه برن هر وقت از کنار کسی رد می شدن اونچه از خجالت اب میشد و کلاه هودیشو میداد جلو . چه مین فهمید که به خاطر دسبندی که دستاشونو به هم بسته خجالت میکشه بنابرین دستاشو گرفت و جوری زینجیر های دسبند رو مخفی کرد که دیده نشن.

به محظ اینکه چه مین دستای اونچه رو گرفت قلب اونچه ایستاد حس میکرد تنش خشک شده بعد چند لحظه فهمید که تپش قلبشو راحت میشنوه یه لب خنده ریز کرد لپاش سرخ شده بود

چه مین از صدای قلب اونچه خندش گرفته بود به صورتش نگاه کرد و گفت: چرا قرمز شدی؟

اونچه به سمت مخالف نگاه کرد و گفت:هوا خیلی گرمه برای همین.

-اوههه!

اونا برای مدتی قدم زدن تا اینکه روی یه پل چوبی اونچه از چه مین پرسید: خانوادت از اینکه تو با من تو یه واحدی ناراحت تمیشن خب هیچکس دوست نداره بچش با یه مجرم یه جا زندگی کنه؟

-(نگاه کردن به اسمون و ستاره ها)مامان – بابا, شما که مشکلی ندارین مگه نه؟

-اونچه با نگاهی متعجب پرسید:یعنی تو هم مثل من پدر و مادرتو از دست دادی؟

-اهوم اونارو وقتی 17 سالم بود تو یه حادثه از دست دادم از اون اتفاق خیلی میگذره من الان 23 سالمه

-متاسفم.

-لازم نیست متاسف باشی به هرحال تقصیر تو نیست

-ولی بهت حسادت میکنم تو اونارو 17 سال کنار خودت داشتی ولی من هیچ وقت ندیدمشون

-شاید اینطوری راحت تر باشه حداقل دلتنگشون نمیشی

-ولی خیلی احساس تنهایی بده من فقط یوجین رو داشتم وقتی 10 سالم بود منو اونو به یه یتیم خونه برستادن ما اونجا با هم اشنا شدیم و از اون موقع قسم خوریدیم خواهرای همدیگه باشیم و همو تنها نزاریم ولی حالا اون منو تنها گذاشت و حتی منو متهم کرد. حالا من تنهای تنهام .هیچ کسی رو ندارم

-ولی تو حالا منو داری من میتونم اجازه بدم پیشم بمونی

اونا بهم خیره شدن و نگاهشون به هم لبریز از احساس شده بود اونچه سرشو اداخت پایین و گفت:درباره چی حرف میزنی من فقط سه سال قراره پیشت بمونم

-خوب بعدش میخوای کجا بری تو که جایی رو نداری بری برای من مثل خواهر کوچیکم میمونی میتونی هرچه قدرمیخوای پیشم بمونی

-خواهر کوچیک!

-اره پس چی؟

-هیچی .بیا بریم یچیزی بخوریم

و شب اونا با خوردن جاجانگمیون تموم شد.


برچسب‌ها: lesserafim, kpop, gg, newdream

تاريخ : سه شنبه دوم آبان ۱۴۰۲ | 4:0 PM | نویسنده : MN |