
چه مین بعد از یک روز کاری ساعت 5 بعد ظهر به خانه برمی گرده توی راه همش به این فکر می کنه که چطوری به اونچه توضیح بده که با چه شرایطی می تونه بیرون ببرتش.خوب حقیقت اینه که وقتی اون روز از ریئس اداره پلیس درباره شرایط بیرون بردن اونچه از اپارتمانش صحبت می کنه
چه مین: ریئس هان(فامیلی رئیسشه) اون فقط یه بچس نمیشه که سه سال توی یه واحد اپارتمان نگهش دارم حتی زندانی ها هم اینجا تایم هواخوری دارن میتونن ورزش کنن و حتی اردو دارن حالا نباید اجازه بدید حداقل هفته ای دوبار بیرون ببرمش؟
- برای خودت میگم این کارو نکن اگه فرار کنه میخوای چی کار کنی دادگاه تو رو به عنوان همدست محکوم میکنه و شغلتو از دست میدی و باید زندانم بری یعنی اینقدر بهش اعتماد داری؟
-بهش اعتماد دارم متمئنم اون اینکارو نمی کنه
-هی چی بگم کوتاه نمیای نه ... اهههههههه از دست تو اوکی اوکی میتونی بیرون ببریش
-یسسسسسسسسس
-اما باید تمام نکات امنیتی رو رعایت کنی .....
توی این فکر ها بود که رسید خونه . ماشینش رو پارک کرد کمربندشو باز کرد و پیاده شد سوار اسان سور به سمت واحدش رفت و رمز در رو وارد کرد و وارد خونه شد .
کسی توی هال نبود با صدای نسبتا بلندی گفت : اونچه شیییییی(خانم اونچه)
اونچه از اتاقش اومد بیرون یه شلوارک جین کوتاه با یه هودی مشکی گوشاد پوشیده بود که با موهای بلوندش ظاهر جذابی ایجاد کرده بود.چه مین چند ثانیه مات و مبهوت اونچه شده بود و داشت سر تا پاشو بررسی می کد
-داری با نگاهت سوراخم میکنی مگه بد لباس پوشیدم بهم نمیاد؟
چه مین به خودش اومد و خودشو جمع و جور کرد:نه فقط (زد جاده خاکی) چرا استین هودی اینقدر برات بلنده
-من دستای سردی دارم برای همین اینجوری گرمشون میکنم
چند قدم به اونچه نزدیک شد وقتی به چند قدمی اونچه رسید در عوض هر قدمی که برمیداشت اونچه کمی به عقب میروت
اونچه:چی شده؟
چه مین:دستتو بده
اونچه:چچرا؟
(دست اونچه رو گرفت و به دست خودش بست)
-اه با این که خیلی به رئیسم گفتم ولی گفتن جمله با رعایت نکات امنیتی رو از دهنش نتونستم بندازم معذرت میخوام
-امم پس به هر حال میبریم بیرون درسته؟
-البته همین الان میبرمت اجازهتو گرفتم هفته ای دو روز میبرمت دور دور از این به بعد
اونچه یه لبخند ریز خجالتی زد و گفت:بریم؟
-لتس گو!
چه مین بعد از یک روز کاری ساعت 5 بعد ظهر به خانه برمی گرده توی راه همش به این فکر می کنه که چطوری به اونچه توضیح بده که با چه شرایطی می تونه بیرون ببرتش.خوب حقیقت اینه که وقتی اون روز از ریئس اداره پلیس درباره شرایط بیرون بردن اونچه از اپارتمانش صحبت می کنه
چه مین: ریئس هان(فامیلی رئیسشه) اون فقط یه بچس نمیشه که سه سال توی یه واحد اپارتمان نگهش دارم حتی زندانی ها هم اینجا تایم هواخوری دارن میتونن ورزش کنن و حتی اردو دارن حالا نباید اجازه بدید حداقل هفته ای دوبار بیرون ببرمش؟
- برای خودت میگم این کارو نکن اگه فرار کنه میخوای چی کار کنی دادگاه تو رو به عنوان همدست محکوم میکنه و شغلتو از دست میدی و باید زندانم بری یعنی اینقدر بهش اعتماد داری؟
-بهش اعتماد دارم متمئنم اون اینکارو نمی کنه
-هی چی بگم کوتاه نمیای نه ... اهههههههه از دست تو اوکی اوکی میتونی بیرون ببریش
-یسسسسسسسسس
-اما باید تمام نکات امنیتی رو رعایت کنی .....
توی این فکر ها بود که رسید خونه . ماشینش رو پارک کرد کمربندشو باز کرد و پیاده شد سوار اسان سور به سمت واحدش رفت و رمز در رو وارد کرد و وارد خونه شد .
کسی توی هال نبود با صدای نسبتا بلندی گفت : اونچه شیییییی(خانم اونچه)
اونچه از اتاقش اومد بیرون یه شلوارک جین کوتاه با یه هودی مشکی گوشاد پوشیده بود که با موهای بلوندش ظاهر جذابی ایجاد کرده بود.چه مین چند ثانیه مات و مبهوت اونچه شده بود و داشت سر تا پاشو بررسی می کد
-داری با نگاهت سوراخم میکنی مگه بد لباس پوشیدم بهم نمیاد؟
چه مین به خودش اومد و خودشو جمع و جور کرد:نه فقط (زد جاده خاکی) چرا استین هودی اینقدر برات بلنده
-من دستای سردی دارم برای همین اینجوری گرمشون میکنم
چند قدم به اونچه نزدیک شد وقتی به چند قدمی اونچه رسید در عوض هر قدمی که برمیداشت اونچه کمی به عقب میروت
اونچه:چی شده؟
چه مین:دستتو بده
اونچه:چچرا؟
(دست اونچه رو گرفت و به دست خودش بست)
-اه با این که خیلی به رئیسم گفتم ولی گفتن جمله با رعایت نکات امنیتی رو از دهنش نتونستم بندازم معذرت میخوام
-امم پس به هر حال میبریم بیرون درسته؟
-البته همین الان میبرمت اجازهتو گرفتم هفته ای دو روز میبرمت دور دور از این به بعد
اونچه یه لبخند ریز خجالتی زد و گفت:بریم؟
-لتس گو!
برچسبها: lesserafim, kpop, gg, newdream
.: Weblog Themes By Pichak :.
