فن فیکشن: (اونچه مین) (عاشقانه-پلیسی-جنایی) روزی که با هم اشنا شدیم قسمت 10

چه مین به ایستگاه پلیس میره از یکی از همکاراش به اسم اقای سونگ میخواد که به خونش بره و مواظب اونچه باشه و براش اب و غذا ببره و اگه چیزی نیاز داشت براش تهیه کنه و بعد میره تا دوربین های مدار بسته اون محله رو بررسی کنه

همه دوربین ها رو برای اون روز بعد رفتنش یک یکی چک میکنه ولی هیچی پیدا نمی کنه: اونچه ! یعنی واقعا کار خودت بوده؟

یه دفعه چیزی به ذهنش میرسه و اونم اینه که دوربین مخفی اپارتمان رو به رویی رو بررسی کنه به اونجا میره واز مدیر ساختمان درخواست کمک میکنه و درسته دوربین فقط نشون میده از یک سری پهباد اون حوله های اتیش گرفته رو از طریغ بالکن وارد خونه میکنن !! ولی چطور میشه مجرم واقعی رو پیدا کرد اون نیازمند اطلاعات بیشتری میشه بنابراین اطلاعات افرادی که در اون روز و چند روز قبل در اون خیابان رفت و امد داشتن رو بررسی میکنه و سعی میکنه ادم های مشکوک تر رو پیدا کنه اون در حال بررسی اطلاعات افراد بود که گوشیش زنگ میزنه نگاهی میندازه اقای سونگ بود به گوشیش جواب میده:الو

-سلام اقای لی

-سلام چی شده مشکلی پیش اومده؟

-خانم هونگ ...

-حرفتو درست بزن بفهمم چی میگی

-الان دارم میبرمشون به بیمارستان

-بیمارستان؟برای چی؟

-این چند روز که نبودی چیزی نخورد احتمالا افت فشار داشته.نمیفهمم چرا اینکارو میکنه چه اهمیتی داره که تو باور کنی یا نه؟ مهم اینکه واقعیت چیه

-کدوم بیمارستان میبریش

-بیمارستان...

-دارم میام تا من برسم کار های پذیرش رو انجام بده برات جبران میکنم

چه مین به سرعت خودشو به بیمارستان و پذیرش میرسونه

-خانم هونگ اونچه اینجا بستری شدن؟

-بله انتها راه رو سمت راست دومین اتاق

-ممنونم

به سمت در اتاق میره با خودش میگه: من درباره اون دوباره زود قضاوت کردم و مشخصه کار اون نبوده حالا چی بهش بگم باید معذرت بخوام؟

در اتاق رو باز میکنه اونچه سمت چپ اتاق روی تخت دراز کشیده بود و یه سرم کیسه ای به دست چپش وصل بود و دست راستش به تخت بسته شده بود و داشت به سرم نگاه میکرد . نزدیک میشه اول اروم میگه: برا چی غذا نمیخوری؟

-برای چی بخورم؟ مگه زنده موندنم برای کسی مهمه؟

(تن صدا کم کم بالا میاد)

-کی گفته برای کسی مهم نیست ؟

-برای کی مهمه؟

-برای من مهم....(سکوت برای چند ثانیه) برای من مهمه فهمیدی؟ اگه بمیری من باید چجوری جواب پس بدم ها ؟ به اندازه کافی برای تو تهت فشار نیستم؟ چرا اینقدر دردسر درست می کنی

-خب تو گفتی باورم نداری پس حتمی این مدت رفتی که کارهای برگردوندن منو به زندان انجام بدی دیگه چه اهمیتی برات داره

-اینجوری راجبم فکر میکنی؟

-اره اینجوری فکر میکنم که چی ؟

(سکوت از روی ناراحتی خشم)

-من این مدت رفتم تا واقعیت رو بفهمم و اینقدر اطلاعات بدست اوردم که ثابت بشه تو مقصر نیستی. بنظرت اگه بهت اعتماد نداشتم و برام مهم نبودی این کار و برات می کردم؟

- بهم اعتماد داری؟

(تکان دادن سر)- اره اعتماد دارم


برچسب‌ها: lesserafim, kpop, gg, newdream

تاريخ : پنجشنبه چهارم آبان ۱۴۰۲ | 4:3 PM | نویسنده : MN |