فن فیکشن: (اونچه مین) (عاشقانه-پلیسی-جنایی) روزی که با هم اشنا شدیم قسمت 23

روز بعد صبح زود بعد 4 ساعت خواب ساکورا به اونچه دوباره تمرین دو میده ولی این بار برای 1000 دور فقط 5 ساعت زمان میده بعد تمرین دو از اونچه میخواد به پاهاش وزنه وصل کنه دستش وزنه بگیره و اسکوات بشینه اون برای 2 ساعت بدون حرکت این کار رو انجام داد . وقت نهار برای اونچه 3 تا تخم مرغ ابپز خالی اورد و بعد حدود 30 دقیقه برنامه بدن سازی بهش داد و همزمان که اونچه بدن سازی می کرد باید کتاب منطق میخوند . هر روز تمرین های ورزشی سخت تر میشدن و حتی اون مجبور بود همزمان با ورزش کردن درس ها رو هم بخونه تا تمام چیز های لازم رو یاد بگیره ! تا اینکه بلاخره یک ماه دوره فشرده تموم شد!

ساکورا:حالا که یک ماه تمرین فشرده تموم شده میتونی یک هفته بری استراحت برنامه جدید تمرینات و مکان جدید رو بهت میگم.

-ممنونم وایی دل تو دلم نیست دوکبوکی و جاجانگمیون بخورم! چه مین! اگه همه این مدت نیمرو عسلی و سوسیس مورد علاقمو خورده باشی میکشمت

- هی هی هی ! تند نرو! به زور رسوندمت تا 44 کیلو الان میخوای بری بخوری چاق شی؟

- از اولم قرار بود 47 کیلو شم! نگران نباش نهایتا 46 برمیگردم خب فعلا من میرم خداحافظ اونی!

اونچه از پایگاه خارج میشه چه مین پشت در منتظرش بود ! توی ماشین میشینه

اونچه:اوپا!!!! دلم برات تنگ شده بود!!!

-چرا اینقدر لاغر شدی؟

-اوپا با روزی 3 تا تخم مرغ ابپز زنده موندم چه انتظاری داری؟ میشه برام مرغ و جاجانگمون و توکبوکی بگیری؟ لطفا!اپا!

-اگه بهم یه بوس بدی همه چی بهت میدم!

چه مین دستشو میاره نزدیک صورت اونچه صورتشو به سمت خودش میاره و لب های اونچه رو میبوسه!اونچه دستشو میندازه دور گردن چه مین و میگه:دلت برام تنگ شده بود؟

-البته!تو چی؟

-وقت دلتنگی نداشتم خخخخخخخخخخ

-برات هیچی نمیخرم( خورد تو ذوقش خخخخ)

-اپا به امید یه غذای خوب اومدم اینجا نمیتونی این کارو باهام بکنی!اپا!اپا!

-باشه بابا ! بریم هر چی میخوایم بخوریم

اونا به رستوران میرن و اونچه شروع میکنه به سفارش:مرغ سخاری تند یه مرغ بریان توکبوکی رز و بولداک یه جاجانگمیون مخصوص و رامیون میگو و پاستا الفردو و استیک گوساله و پیتزا اسپشیال 4 فصل و سیب زمینی شیرین و سورخ کرده مخصوص و یه کوکاکولا و دلستر هولو و یه سوجو

چه مین که مطمئن نبود که بتونن همشو بخورن گفت: همشو میتونی بخوری؟

-هر چی مونو میبریم خونه البته اگه موند!

غدا میاد و اونچه بی دست و پا به غدا حمله ور میشه توی یه دست چاپ استیک گرفته بود و توکبوکی و جاجانگمون میخورد و تو اون دستش یه تیکه بزرگ پیبزا بود بعد شام درست حسابی میرن خونه اونچه حتی حال دوش گرفتم نداشت ولی چه مین کمکش کرد تا حمام کنه و موهاشو خشک کنه و بعد بردش توی تخت و بغلش کرد تا راحت بخوابه

چه مین: نگاه کن ببین چجوری خوابیده!دختره دیونه!حتما خیلی برات سخت بوده! هیچ وقت تا الان به غذا اینجوری حمله نکرده بودی و هیچ وقتم اینجوری نخوابیده بودی. ولی فردا برات خبر مهمی دارم!........


برچسب‌ها: lesserafim, kpop, gg, newdream

تاريخ : چهارشنبه هفدهم آبان ۱۴۰۲ | 4:16 PM | نویسنده : MN |