هائو هنوز توی الاچیق بود و از شدت سرما از حال رفته بود و دستاش یخ زده بودن و رنگش پریده بود!
به سمت هائو میره و تکانی بهش میده و صداش میکنه ولی هائو حرکتی نمیکنه! عبای پشم رو دورش میپیچه و بغلش میکنه و با خودش به اقامتگاهش میبره!
گائو که هائو رو توی اغوش گوان رویی میبینه نزدیک میشه و میگه:سرورم شما...........!
گوان رویی:برو حمام رو اماده کن وگرنه خونش منجمد میشه و میمیره!زود باش!
-چشم سرورم!
اونا استخر مخصوص حمام گوان رویی رو با اب داغ پر میکنن ، گوان رویی لباس های رویی هائو رو در میاره و داخل استخر میبرتش و محکم در اغوش میگیرتش و روی سر و صورتش اب داغ میریزه تا گرم شه . هائو بیهوش توی اغوش گوان رویی اقتاده بوده. رویی بهش خیره شده بود !دستشو روی صورت هائو کشید و پیشانی هائو رو بوسید و گفت:اجازه نمیدم بمیری!
هائو بعد از مدتی بیدار میشه ، به اطراف نگاه میکنه و گوان رویی رو میبینه که کنارش خوابیده ؛ به صورت گوان رویی خیره میشه و مات و بمتهوت به چهرش نگاه میکنه:
-چیه؟به چی خیره شدی؟میدونم جذابم ولی یادت نره که یه مردی!
-سرورم!جرئت نمیکنم چنین جسارتی کنم!
ازتون عذر میخوام!از پس مجازاتم برنیومدم!ممنونم که جونم رو نجات دادین!
-عیبی نداره بیا اینجا و یکم شونه هامو ماساژ بده ؛ اینجوری میبخشمت!
هائو نزدیک میره و شروع میکنه به ماساژ دادن شانه ها و گردن گوان رویی .مدتی میگذره ،صدای گائو میاد:سرورم مشکلی پیش اومده باید الان به دربار برید!
گوان رویی:من باید برم؛تو هم لباساتو عوض کن و به اتاقت برگرد و از فردا تمریناتت رو شروع کن.
-بله!ممنونم سرورم!
برای خواندن کامل متن کلیک کنید
برچسبها: فن فیکشن, کی پاپ
.: Weblog Themes By Pichak :.